#دختر_آبشار_پارت_53

با صدای اخی به خودم اومدم ارشام افتاده بود روی زمین !

من:- تو...توچیکار کردی ؟

ارسام:- میخواست نیاد جلوی گلوله

ارسام

به ارشام نگاه کردم انگار میخواست چیزی بگه

گوشمو بردم پیش دهنش با چیزی که شنیدم شاخ در اوردم

یه نگاه به المیرا کردم هنوز توی بهت بود

المیرا

چرا اومد جلوی من ؟ ( ببین خره اون داره میمیره اون وقت تو داری واسه خودت معنیش

میکنی یه کاری کن ) راست میگی تا خواستنم برم طرفش یکی دستمو گرفت

نیوشا

با ترس قدم برداشتم

من:- ارتین؟سایه؟ کجایین ؟

با صدای خش خشی سرمو برگردوندم اوف فقط یه خرگوش بود تا خواستم

برم طرفش ین تیر خورد بهش و چسبید به درخت

به سمتی که تیر پرتاب شده بود نگاه کردم همون ادمی که دیده بودم بود تا خواستم


romangram.com | @romangram_com