#دختر_آبشار_پارت_30
ارشام
بزار ببینم این موزمار چی توی ذهنشه « بیچاره نمیدونه چه نقشه ای واسش دارم یوهاها
جلو همه ابروتو میبرم فقط بزار عاقد سوال کنه» پس واسه من نقشه میکشی دارم
واست
ارشام
عاقد نشسته بود و داشت کتابشو ورق میزد رفتم در گوشش گفتم :- میخواستم
یه چیزی بگم
عاقد:- بله پسرم بگو
من:- راستش دختری که من دوست دارم لاله، دوست نداره کسی فعلا بدونه
میفهمین که خب اگه میشه الان شما کارا رو بکنین بله و اینا رو بیخیال ما
راضی هستیم دیگه .
بعدم قیافمو معصوم کردمو تو چشاش نگاه کردم و همه التماسمو تو چشام
ریختم
عاقد:- باشه پسر جان حالا اونجوری نگام نکن
من:- دمتون گرم حاج اقا.
بعدم سرخوش رفتم نشستم سره جام. اون موزمارم تا منو دید یه پوزخند زد
romangram.com | @romangram_com