#دختر_آبشار_پارت_27
من:- اره
اخماشو کشید تو همو گفت :- چیگفتی ؟
با داد:- جرأت داری دوباره تکرار کن !
من :- اره احمقی
پسر :- خودت خواستی !
یا جد سادات با همون اخم و نیشخند رو لبش هی میومد جلو و من میرفتم عقب
تا جایی که به دیوار چسبیدم دیگه صورتش با فاصله دو سانتی متری از
صورتم بود
از ترس اب دهنمو صدا دار قورت دادم خندش گرفته بود ولی سعی میکرد
اخمشو حفظ کنه تو چشماش نگاه کردم توشون برق شیطنت بود دستشو
اورد جلو و دستمو محکم گرفت و پرت کرد روی تخت از تعجب دهنم باز
بود ! دستش رفت سمت دکمه های لباسش واییی میخواد چیکار کنه
دومین دکمه رو که باز کرد یه نگاه شیطون بهم کرد و ابرو هاشو انداخت بالا و گفت:
چقدر هوا گرمه نه
من:- نه
romangram.com | @romangram_com