#دختر_آبشار_پارت_26

شلوار اضافه کسی داره

منم برای نجات خودم سریع رفتم توی خونه

من:- المیرا؟ کجایی؟ الو.

یعنی توی این طوفان کجا میتونه رفته باشه یاد حرف اون فرشته افتادم اگه... اگه

توی خطر باشه چی ؟ اگه بلایی سرش اومده باشه؟

المیرا

چشامو اروم باز کردم ، نگاهی به دور و ورم انداختم یه اتاق سلطنتی بود ، ولی

من اینجا چیکار میکنم ؟ تو فکر بودم که چجوری اومدم اینجا ، که یدفعه در باز

شد و یه پسر اومد تو

پسر:- پس بهوش اومدی؟

من:- تو کی هستی ؟ من کجام؟

پسر :- به زودی میفهمی ! به زودی زود .

بعدم یه خنده شیطانی سر داد و درو بست ،مرتیکه روان پریش من باید فرار

کنم ؛ به طرف در رفتم و دستگیره رو پایین کشیدم اخجون بازه درو باز کردم

که برم بیرون ولی روبه روی در همون پسره بود با یه نیشخند رو لبش

پسر:- فکر کردی اونقدر احمقم که درو باز بزارم؟


romangram.com | @romangram_com