#دو_نقطه_متقابل_پارت_131

امید مثل همیشه دستم رو گرفته بود ... خیلی این حرکتش رو دوست داشتم ... گرمای بدنش با این که سوزنده بود اما
آرامش می داد ...
آهنگ تموم شد و داشت آهنگ تازه ای شروع می شد که امید رو به من گفت :
_نگین بیا بریم وسط ... دلم خواست ...
با تعجب و ناز گفتم :
_وااااااااااای امید ، حالم بد میشه ها ... حالا این دفعه رو بی خیال شو ...
امید با سماجت گفت :
_پاشو ... اروم می رقصیم ....
من هم که خودم دلم هوای رقص کرده بود آروم بلند شدم ... رو به روی امید ایستادم که وسطای آهنگ بود ...
_دستاتو ... حلقه کن ... بنداز دور گردنم
تا ببینی که چه حالی داره گرمای تنم
قلب من ... واسه تو ... می زنه گروپ گروپ
خودتو جدا نکن از این حرارت تنم
دستاتو ... حلقه کن ... بنداز دور گردنم
تا ببینی که چه حالی داره گرمای تنم
قلب من ... واسه تو ... می زنه گروپ گروپ
خودتو جدا نکن از این حرارت تنم
به خودم که اومدم دیدم دستام دور گردن امید حلقه ست و اون هم از پشت منو گرفته و آروم تانگو می رفتیم ...
دستاتو ... حلقه کن ... بنداز دور گردنم
تا ببینی که چه حالی داره گرمای تنم
قلب من ... واسه تو ... می زنه گروپ گروپ
خودتو جدا نکن از این حرارت تنم

romangram.com | @romangram_com