#دو_نقطه_متقابل_پارت_100

سوده _ هـــیـــس آروم تر دختر ....
بعد از کلی حرف زدن و گشتن برگشتم خونه . شروع به پخت و پز برای شب کردم .
تند و تند داشتم شام درست و می کردم و فکر تلافی برای آقا امید کچل بودم . ایکبیریه پررو ... فکر کرده من کوتاه
میام کوتوله ... تفلن نچسب ... ایش ... باید بیشتر فکر کنم ... این طوری نمی شه ...
غرق در افکارم بودم که کلید در قفل چرخید . جدیدا امید در نمی زد ؛ انگار هرچی جلو تر می رفتیم اقا یخش بیشتر
آب می شد ... خدا به چهار پنج ماه دیگه ام رحم کنه ... چی ؟! فکری تو سرم جا افتاد که خنده ام گرفت ...باید روش
فکر می کردم .
امید_ سلام خانم خانما ...
??????????What
اوه ، کی میره این همه راهو آقا آقاها ... !!؟؟!؟! با لبخند جوابش رو دادم :
_سلام ، خسته نباشی !
تو دلم داد زدم : نـــگـــیــن می کشمــــت !!!! اه ، حالمون بد شد بابا ...
پشت میز نشستیم که موبایلش زد خورد . موبایلش رو از روی اپن برداشت و همون جا جواب داد . چقدر که این اقا با
صحبت با اوشون با ادب می شد ...
امید _ سلام خانم رادمنش ...
..._
امید_ممنونم ... متشکر ، شما چطوری !!؟
همون موقع بود که داد بزنم نیشتو ببند . مگه به تو ضمیر چسبیده ی دوم شخص جمع یاد ندادن که می گی چطوری
؟!!؟!؟
تو همین احوال بودم که یهویی با قهقه ی امید از جا پریدم ... امید از زور خنده گفت :
_خیلی خوب بود ...
..._

romangram.com | @romangram_com