#دیر_آمدی_نیمه_عاشق_ترم_را_باد_برد_پارت_9
نمیخوام قبولش کنم و حتی یه لحظه م به این فکر نمیکنم که دوباره منو اون ما بشیم ولی تنها ارزوم اینکه برگرده و ازم بخواد بازم باهاش باشم و بگه که اشتباه کرده منو از دست داده و پشیمونه و منم خیلی راحت ردش کنم.
از عشقی که بهش داشتم هیچی نمونده فقط این غرورمه که درد میکنه و میخوام که زخمشو التیام بدم.
فردا تولدمه. باید یه ارزوی خوب پیدا کنم. هرسال ارزومو بخاطر افشین هدر دادم.
هر سال هرچی ارزو کردم به اون مربوط میشده.
امسال دیگه نمیخوام اینجوری باشه. ارزوی امسالم نباید هیچ ربطی به اون داشته باشه
خواستم به شماره ناشناسه اس بدم که شما؟ ولی پشیمون شدم خب اگه اون باشه بهتره که یه جور رفتار کنم که انگار اصلا برام مهم نیست.
بلند شدمو روژانو اماده کردم. چقد خوبه یه نی نی تو خونه باشه. روژان کلی امیدو انرژی به ادم میده.
لباسای خوشکل تنش کردمو خودمم اماده شدم. با مامانم از خونه خارج شدیم. اون رفت پیش مادر بزرگمو ماهم رفتیم بازار.
دستایه کوچولو روژان تو دستم بودو بیخیال از کنار مغازه ها میگذشتیم.
قبل از رسیدن به مغازه ای که روز قبل رفتم به روژان گفتم که دستمو بکشه و ببره تو مغازه.
وقتی به مغازه هه رسیدیم همون کاریو که بهش گفته بودم انجام داد.
منم الکی مثلا شکه شدم از این حرکت روژان دنبالش کشیده شدم. وارد مغازه که شدیم برهان همون فروشنده هه بهمون خوش امد گفت و گونه روژانو کشید.
دوست نداشتم هیچکس به خواهر یکی یه دونه م دست بزنه واسه همین اخم کردم.
-چیشده خواهری؟ چرا کشوندیم اینجا؟
-اسرا اون پلیوره خیلی بهت میاد
اخ من فدایه سلیقه ش بشم که با سلیقه من مو نمیزنه
اروم و با عشوه خندیدم.
-واقعا؟ به نظرت خوشکله؟
-امم خیلی خوشکله
-چشم خواهری بعدا میام میخرمش
-خواهرتون خیلی خوش سلیقه س واقعا این پلیوره بهتون میاد
حرفشو نشنیده میگرمو میگم
-بریم عزیزم؟
-اگه بخواینش میتونم واستون تخفیفم بدم
سرمو تند بالا میارم و با اخم بهش نگاه میکنم تا دهنشو ببنده و منو پیش روژان تو مضیقه نذاره
حساب کار میاد دستشو ساکت میشه ولی روژان از تو کیف عروسکیش کیف پولشو در میاره و یه پنج هزاریو یه دو هزاری از توش در میاره و به برهان نشون میده
-اقا این کافیه؟ میخوام واسه خواهرم کادو بخرم فردا تولدشه
romangram.com | @romangram_com