#دیر_آمدی_نیمه_عاشق_ترم_را_باد_برد_پارت_8
-اینجوری که تنها میشی
- من همیشه تنها بودم
اومد سمتمو بغلم کرد. ازش فاصله گرفتم .خوشم نمیاد واسم دل بسوزونن.
-باشه بابا رم نکن.خب حالا میخوای باهاش چیکار کنی؟
-سروه شمارشو داره؟
-اره داره
-خوبه شارژ ندارم بهش بگو پس فردا پارک باهاش قرار بزاره واسه والیبال. بقیشو دیگ بسپرین به خودم.
-باش من بهش میگم
اونشب شب خوبیو گذروندم خسته و کوفته برگشتیم خونه و خوابیدیم.
صبح زود از خواب بیدارشدم و یکم درس خوندم.قراره تابستون سال بعد کنکور کارشناسی بدم. باید اون سه روزیو که قراره برم بیرونو جبران کنم تا از درسام عقب نیفتم.
هیچیو هیچکس ارزش نداره که بخاطرش از درسام که ایندمن عقب بیفتم.
مامان بابام سرکار بودن و روژانم مهدکودک.
از این تنهایی بیشترین استفاده رو بردم. ساعت حدودایه یازده بود که خودمو اماده کردم واسه باشگاه.
تنها چیزی که واقعا بهش عشق می ورزمو از انجام دادنش به معنی واقعی کلمه لذت میبرم والیباله.
ساعت دوازده و چهل و پنج بود که از باشگاه برگشتم. شروع کردم به غذا درست کردن.
اشپزیو دوست داشتم.خودم که عاشق قرمه سبزیم واسه همین قرمه سبزی پختم بعدم اینترنتو روشن کردمو دوباره یکم تو تلگرام ول چرخیدم.چقد بی هدفی بد و سخته.
ساعت دو همه میومدن خونه. چون چیزی به ساعت دو نمونده بود سفره رو انداختم.همه خسته و کوفته برگشتن. نهارشونو خوردنو رفتن که استراحت کنن. منم بعد از جمع کردن سفره رفتم به پناه گاهم.
روژان رو زمین دراز کشیده بود و نقاشی میکشید.با ورود من به اتاق سرشو بالا اورد و نقاشیشو بهم نشون داد
-خوشکله اسرا؟
-اره عزیزم. یکم استراحت کن بعدازظهر میریم بیرون واست تل بگیرم
-خسته نیستم
و به کارش ادامه داد منم رفتم سر وقت گوشی بیچاره م.
از 3 شماره ناشناس اس و زنگ داشتم مطمئنن شاهرخه. اس هاشو خوندمو حذفش کردم حرفایه تکراریو زده بود شمارشو ذخیره کردمو گذاشتم تو بلک لیست.سیم کارت دیگمو گذاشتم تو گوشیم.
دو تا اس از ایرانسلو یه تماس ناموفق از یه شماره ناشناس.
قلبم مثل گنجیشک میزد.
به این عکس العمل ها عادت کردم.
به این ای کاش ها. به این امیدهایه الکی.به اینکه هر لحظه و هر ثانیه منتظر اس یا زنگ یا حتی یه اشاره کوچیک ازش باشم.
romangram.com | @romangram_com