#دیر_آمدی_نیمه_عاشق_ترم_را_باد_برد_پارت_83
-بچه ها من برم یه چیز بخرم گشنمه...... شما چیزی نمیخورید؟
من که انگار منتظر همین بودم از رو صندلی شیرجه زدم رو کیفم و از ترس اینکه پندار زودتر سفارش نده و من عقب بیفتم مثل جنگلیا جیغ وار گفتم.
-من من من .... واسم بستنیو اسنکو یه میلک شیکو یه اسنک دیگه و لواشکم بخر.... بعد این همه چیز شیرین یه وقت شیرینی نکنم..... اها راستی میلک شیکه شکلاتی باشه.
سرمو که از رو کیفم بلند کردم پندارو اقای ریشو دیدم که فکشونو باز کردنو چشاشونم درشت شده و منو نگاه میکنن.
تازه فهمیدم چه ضایع بازاری در اوردم. قیافه مو مظلوم کردمو لبامو غنچه کردم.
-خب منم گشنمه.
خنده ای که میومد رو لب اقایه ریش بشینه با سرفه ای مصلحتی عقب رانده شد هرچند اثرات خنده رو راحت میشد رو صورتش دید.
-باشه چشم
به پندار نگاه کردم که یه اخم غلیظ رو صورتش بود و بهم نگاه میکرد.
معنیشو نمیتونستم حدس بزنم و بیخیال فکر کردن بهشم شدم. خب اگه خیلی ناراحته خودشو بکشه.... والله.
-صبر کنید.
از تو کیف پول تو دستم یه پنجاه تومنی دراوردم. پول خوردم توش بوداا ولی اونارو درنیاوردم........ الکی مثلا پنجاه تومنی برام عادیه و من خیلی پولدارم.
صبحی که اومدیم از تو کارتم درش اوردم. فکر کنم این مدت همه پس اندازمو خرج کرده باشم. اونم برای چی.....
با رفتن اقای ریش دوباره سرمو پایین انداختم تا بقیه کارمو انجام بدم.
-تو که این همه میخوری چرا انقد کوچولویی
بدون اینکه سرمو از رو ورقا بالا بیارم .
-به تو چه مگه تو خرجمو میدی؟
صدای نفس عمیقشو شنیدم ولی اصلا به روی مبارکم نیاوردم. خب ادم حرف بزنه حرفم میشنوه دیگه.
-کی باید برگردی؟
-وقتش برسه میرم
صدایه پرت کردن چیزی رو شنیدم زیر چشمی نگاه کردم که دیدم اقا تکیه شو به صندلی داده و دست به سینه با اخم نگام میکنه.
-چیه؟
-از فردا نمیخواد بیای
سرمو بلند کردمو با تعجب نگاش کردم.
-چرا؟
-اها حالا شد.... حرف میزنم برات نگام کن
چپ چپ نگاش کردم
romangram.com | @romangram_com