#دیر_آمدی_نیمه_عاشق‌_ترم_را_باد_برد_پارت_71

تا اونجایی که یادم میاد شکمشو زدم بخدا.

-واقعا؟ خیلی دردت اومد؟

با دیدن لبخند شیطانیه رو لبش فهمیدم که سرکارم........ هلش دادم

-برو بابا روانی

خندید.

-خب بابا توم همونجاییو زدی که دوست پسر دوستت زد.

دوست پسر دوستتو طعنه امیز گفت.

واسه عوض کردن بحث گفتم.

-میخوای کجا کاراتو انجام بدی؟

یهوو جدی شد....... خداروشکر عوض کردن بحثم جواب داد.

-نمیدونم..... همون کافی شاپ باشه نظرت چیه؟ واسه تو مشکلی نداره؟

-نااا...... نمیدونم

-خب اخرش کدوم ؟

-سعی کن تایمشو صبح ها بزاری

دستشو گذاشت رو چشاشو گفت

-چشم

روسریمو داد دستم.

-بپوشون اون شراره هایه اتیشو

خندیدم اونم خندید.

-باشه حاج اقا

یهو به خودم اومدم و سریع بلند شدم

-وااای ساعت چنده؟

گوشیشو از کنارش ور داشت.

-یکو نیم

هینی گفتم زود دوییدم سمت ماشین

-بدو بدو خیلی دیره واسم

رلکس از جاش بلند شد.


romangram.com | @romangram_com