#دیر_آمدی_نیمه_عاشق_ترم_را_باد_برد_پارت_68
-امتحانش کردیم.
-هنوزم این مسخره بازیا مونده؟
از اینکه خیلی ناشیانه و بدون منظور منم مورد مرحمت قرار داد خنده م گرفت.
نگام کرد و وقتی لبخندمو دید گفت
-فکر کنم کلا ادم خوش خنده ای باشی...... وقتیم که رسیدم کافی شاپ حسابی با دوست پسر دوستت گرم گرفته بودی میگفتیو میخندیدی.
اخم کردم.
-وقتی نمیدونی چه خبره حق نداری پشت سرم حرف بزنی
-پشت سر چی دارم تو روت میگم
اوپس گند زدم.
-خب هرچی حق نداری زود قضاوت کنی.
-خب باخبرم کن
-چرا باید اینکارو بکنم؟
-که قضاوت نکنم
-واسه حرف مردم ارزشی قائل نیستم
-پس ولمون کن بزار به حال خودمون باشیمو قضاوت کنیم
خندید و ازخندش لبایه منم به لبخند باز شد.
-پررو
دراز کشیدم رو چمنا. وقتی زیاد میشینمو چیزی پشتم نیست که بهش تکیه بدم بعدا کمرمو پشتم درد میگیره و الانم دیگه دردم شروع شده.
اونم کنارم دراز کشید.
-اینجا مخفی گاه منه
-دوسش دارم
سرشو به سمتم برگردوند.
-بهم ارامش میده
-به منم شادی میده.
به این فکر کردم که هردومون اینجا چیزاییو که نداریم به دست میاریم. واقعا نداشتن شادی بدتره یا ارامش..... نمیدونم.
دست راستم تو هوا بود و با انگشتم رو اسمون اسممو مینوشتم.
-اون پسری که با دیدنش بهم ریختی کی بود؟
romangram.com | @romangram_com