#دیر_آمدی_نیمه_عاشق‌_ترم_را_باد_برد_پارت_56

ولی من جوانمردانه بازی میکنم باهاشون. بدون رحم........ بدون پشیمونی. خیره چشاش بودم.

حس غرور حس قدرت بهم دست داده بود.

اینکه یه جنس نر و به زانو در بیاری حس خیلی خوبیه و من حتی یه ذره پشیمونیم نسبت به کاری که باهاش کردم ندارم.

مطمئنم یه دخترم پیدا میشه که اون اینکارو باهاش کرده باشه.

حس ناجی دخترارو دارم.

بعد افشین دوستام پسرایه اشغالو پیدا میکردن. اونایی که یه مدت با یه دختر خوش بودن و بعدش خیلی راحت ولش میکردن.

بهم معرفیشون میکردن و اونوقت بود که من وارد بازی میشدم.

حسابی بازیشون میدادم یه کاری میکردم دوستاشون از وجودم باخبر بشن بعدم کاری باهاشون میکردم که تا ابد تو ذهنشون بمونم........ شده بودم جلاد پسرا.

دوستاشونم با باخبر شدن از بلایی که سر دوستشون اوردم پیش بقیه جار میزدنو ابرو پسره میرفت.

غرورشونو هدف قرار میدادم......... تو یه لحظه هم دوست دخترشون هم دوستشون زیر ابشونو میزد و این چیزی نیست که فراموش بشه.

انقدر حس تنفرم زیاد بود که حتی یه لحظه هم از کاری که میکنم پشیمون نیستم و از ته داستانم نمیترسم.

صدایه گریه یه شاهرخ تو کافی شاپ پیچید و همه افرادی که اونجا بودن به سمتمون برگشتن.

از این وضعیت هیچ راضی نبودم......... معذب بودم.

میخواستم حقیقت ماجرا اشکار بشه که یه روزی یه دختر تو یه کافیه دیگه جلو یه پسر غرورشو شکست تا پسره رو برگردونه و پسره هم ولش کردو رفت.

حالا اون دختر فقط داره زخم روحشو التیام میده. همین......... کاش مردم زود قضاوت نمیکردن.

اخه هیچکس بد به دنیا نمیاد. این ادمایه اطرافن که بدش میکنن.

دستمو از تو دستش بیرون کشیدم. حس میکردم نجسم کرده.

-بس کن شاهرخ

-خواهش میکنم من واقعا دوستت دارم.

-ولی من ندارم.

فریاد زد.

-پس چرا از اول باهام دوست شدی؟

دوتا پسر به سمتمون اومدن.

-خواهش میکنم اروم باشین دارین ارامش اینجارو به هم میریزین.

دوباره با همون تن صدا گفت

-به این بگین..... بگین چرا ولم میکنه.... بگین دردش چیه..........؟ چی کم داره.........؟ همه دارو ندارمو به پاش میریزم دیگه چی میخواد؟

از این حرفایه ننه من غریبم بازی هیچ خوشم نمیاد .حس فیلم هندی بهم دست داده.


romangram.com | @romangram_com