#دیر_آمدی_نیمه_عاشق‌_ترم_را_باد_برد_پارت_43

ادامه داد

-نه عباس قلیم. راضی شدی؟

جوابش فقط نگام بود که از تو ایینه بهش زل زده بودم.

یه زمانی چقدر منتظرش بودم. چه انتظار تلخی.......

همیشه منتظرش بودم که برگرده که باهاش درد دل کنم که برگرده و حقمو بگیره ازهمه اونایی که اشکمو دراوردن....... همه اوناییکه اذیتم کردن.

مثل بچگیامون...... که حتی وقتی مامان بابام ناراحتم میکردن میرفتم پیشش و گریه میکردم گله میکردم اونم عصبانی میشد........

و چقد این عصبانیت به دلم مینشست......

حس اینکه یکی از ناراحتیت غصه میخوره یکی هواتو داره حسیه که تو دلم مرده و تموم شده.

بعدش انقد واسم جنگولک بازی درمیاورد که قضیه رو فراموش میکردم یه کاری میکرد که بگم گور بابایه دنیا وحید هست وحید هوامو داره وحید نمیذاره غم بخورم.

الان اما واسم مهم نیست. وحید اخرین امید من واسه برگشتنم به حال خوبه قبلا و واسه ادم خوبه این قصه شدن بود........

ولی دیر اومد حالا وقت اومدن نیست....... من تموم شدم. خوب بودم ولی بدم کردن.......

دیگه انگیزه ای برای خوب بودن ندارم....... زدم به سیم اخر...... جهنمو به جون میخرم چون دیگه توان بخشیدنو ندارم.

مگه من خدام هی بیان زخم بزنن....... هی بیان اتیشم بزنن........ هی بیان داغونم کنن بازم ببخشم......

تموم شد تموم شدم. من یکی دیگه م.

الان خیلی دیره دیگه واسم مهم نیست که اومده.

یه صدا از درونم بهم گفت

توچی برات مهمه؟

جوابشو قاطعانه میتونستم بدم.

هیچی برام مهم نیست.

وحید برمگردوند سمت خودش و بغلم کرد.من اما تو شک بودم. بی حرکت و صبورانه در مقابل ابراز دلتنگیاش واستادم.

تموم مدت مثل ادم اهنی بدون حرکت و عکس العمل واستاده بودم.

به این فکر کردم اگه وحید نمیرفت هیچ کدوم از اینا اتفاق نمی افتاد. شاید من عاشق خودش میشدم شاید اون قلبمو نمیشکست یا شایدم بهتر از افشین بهم خنجر میزد ولی اینو مطمئنم که جای زخم اون درد کمتری داشت.

-هی دختر مثلا بعد از سالها برگشتم اولاش که نوارت گیر کرده بود حالام که یخ زدی.والله من راضی نیستم به این همه محبتو ابراز علاقه.

-فقط یکم شکه ام.

صداشو اروم کرد.

-پیش ما شکه فوقش 20 ثانیه ست نه بیست مین......باشه بیا بریم بقیه م مشتاق دیدنتن.

جلوتر از من راه افتاد منم بی حرف و اروم پشت سرش قدم بر میداشتم.


romangram.com | @romangram_com