#دیر_آمدی_نیمه_عاشق_ترم_را_باد_برد_پارت_41
-عمه اون فامیله....... نمیخوام بخاطر من بین دو خانواده خراب شه. نباید میگفتی. تازه خودتم بهتر میدونی منو اون باهم دوست بودیم اگه عصبانی شه و اینو رو کنه چیکار کنم؟
-نمیگه عزیزم نگران نباش
-ای خدا عمه...... اون خره خر. غیر قابل پیش بینیه
-ببین اگه بگه باهم بودین پایه خودشم گیره میفهمی
به حرفاش فکر کردم. راستم میگه. ولی نمیخواستم بابامو سر شکسته کنم .
نمیخواستم بخاطر من سر بابام پایین بیاد. من اینو نمیخواستم. الهی بمیرم که باعث سرافکندگی بابام شدم.
واقعا ارزششو داشت.........؟
اون موقع فکر میکردم ادم خوبیه، که پاکه که اصلا ادمه....... ولی اینجوری نبود برعکس شد خیلی برعکس شد.
یه چیزی درحد بدم از اب درنیومدااا......... اون افتضاح بود.افتضاح.........
ارزششو نداشت. ناراحتی بابام، قلب شکسته من، روح زخم خورده م، انتقامم از پسرا، افتادن از درسو مدرسه م، یه ادم دیگه شدنم........
اینا پیامدایه یه عشقه پچگانه وخرکی بود و من از ته ته ته قلبم پشیمونم.
-باشه بیخیال عمه
-اره بیخیال اون قزمیت... خودت چطوری عمه جون؟ لباس خریدی؟
-اره دیروز از خیاطی گرفتم.
-واقعا؟چه رنگه؟
-سرمه ایه.
-اممم خوشکله... پس حسابی خوشکل کن واسه عروسی عمه ت. انقد پسرایه خوشکل خوشکلی دعوتن. منم کلی ذوق دارم. ولی نمیدونم ناراحت باشم یا خوشحال. ایشالله روژانم شوهر میکنه میفهمی چی میگم.
خندیدم.
-اها حالا شد نبینم ناراحتیتو عمه جون
-فدات عمه جون
-کاری نداری ناسک جیان(نازک جون)؟
-نه عزیزم.
-مواظب خودت باش.
-باشه توم همینطور خدافظ
-خدافظ
عمه م از قضیه افشین خبر داشت. با عمه مم صمیمی بودم. اختلاف سنی انچنانی باهم نداشتیم.
تو واتس اپ گذاشتمش تو گروه...... افشینم تو اون گروه بود شمارشو برداشته بود زود به زود مزاحمش میشد. من نمیدونم این احمق چرا یه بار به خودم زنگ نمیزنه ضایعش کنم هم من خلاص شم هم اون.
romangram.com | @romangram_com