#دیر_آمدی_نیمه_عاشق_ترم_را_باد_برد_پارت_31
یعنی داره مسخره م میکنه یا چی..... خب دلیلش چی میتونه باشه؟
حتما داره پیش خودش فکر میکنه عجب دختریه از دست یه پسر در رفت با دیدن یه پسر دیگه به هم ریخت حالام منو نمیشناسه و باهام اینجاست اونم تنها..... نکنه فکر کنه ادم بدیم.
بخدا من با اون همه اذیتو ازاری که به پسرا دادم تا حالا هیچکدومشونو حتی افشینو نبوسیدم.
کار من با روح و غرور اون پسرا بود و جسم اصلا مد نظرم نبود.
امیدوارم خودش بفهمه بد نیستم چون خیلی وقته دیگه هیچیو واسه هیچکس توضیح ندادم. هرکی هر مدل میخواد فکر کنه.
اونی که تونست منو بشناسه لیاقت موندن تو زندگیمو داره نه کسی که درموردم قضاوت میکنه......
بیخیال فکر کردن به این موضاعات شدمو همه چیو به خدا سپردم.
به نایلون تو دستم نگاه کردم. خب بهتره فعلا اینو بخورم بعدا به چیزای دیگه فکر کنم
با یه دستم نایلونو باز میکردم که نوشیدنی هارو در بیارم و با دست دیگم خودمو نگه داشته بودم که سر نخورم پایین.
یهو یه دست دور کمرم پیچیده شد و منو کشید بالاتر از اونجایی که نشسته بودم.
حالا دیگه زمین زیرم مسطح شده بود ولی واسه یه لحظه هفت هشتا سکته ناقص زدم.
برگشتم سمتش تا بتونم صورتشو ببینم ولی اون به جلو خیره شده بود.
بیخیال کندوکاو تو صورتش شدمو به کار خودم مشغول شدم.
میلک شیکارو از تو نایلون در اوردم. دوتا لیوانارو جلو صورتم گرفتم که ببینم اندازه کدومش بیشتره همونو برایه خودم بردارم.
حواسم بود که پسره به سمتم برگشتو نگام میکرد.بهش اهمیتی ندادمو کارمو ادامه دادم.
یکی از لیوانا یه ذره بیشتر توش میلک شیک داشت همونو برداشتمو اون یکیو به سمت پسره گرفتم.
همیشه عادتمه همه چیو اندازه میگیرم اونیو که بیشتره برایه خودم بر میدارم.
-میخوای مال منم بردار
-نه همین بستمه ممنون.
نی در کار نبود بستنیشم همه اب شده بود واسه همین لیوانو سر کشیدم.
بالاخره اقام بیخیال زل زدن به من شدنو مال خودشونو خوردن.
نگاه کردناش واسه این بود که خجالت بکشم و از این جور چیزا....... ولی وقتی دید اصلا بهش توجه نمیکنم اونم بیخیال شدو مال خودشو خورد.
-خوب خوابیدی؟
هوا داشت تاریک میشد و هواس من پی اون بود. سرمو به سمتش برگردوندم
-ها؟
-میگم خوب خوابیدی؟
-اها اره ممنون
romangram.com | @romangram_com