#دیر_آمدی_نیمه_عاشق_ترم_را_باد_برد_پارت_28
-اقا؟
مسیرمون به سمت جاده بانه بود.صدامو نمیشنید باید ببینم حس لامسه ش کار میکنه!!
دستمو گذاشتم رو بازوش تا به خودش بیادو متوجه م بشه. با همون سرعتو در همون حالت سرشو به سمتم برگردوند و متعجب نگام کرد.
از این بی دقتیش هنگ کرده بودم. کلا حرف زدن یادم رفته بود نمیدونستم چطوری بهش اخطار بدم که مردیم بابا روتو اونور کن.زبونم اصلا تکون نمیخورد. کلماتو گم کرده بودم. فقط تونستم جیغ بزنم.
جیغم اثر کردو فورا صورتشو برگردوند به سمت جاده و از سرعتش کاست.
به اولین فرعی که رسید پیچید، کمتر از یه کیلومتر رفتو بعدم ماشینو کنار زد و خاموشش کرد.
تموم اون مدت بهش زل زده بودم.
اب دماغم راه افتاده بود حسابی........ دست بردم تو کیفم دنبال دستمال کاغذی گشتم.
دریغ از یه برگ دستمال کاغذیه حتی استفاده شده. تموم کیفمو زیر رو کردم ولی نبود.
دست از تلاش برداشتم ودستمو از تو کیفم دراوردم. صدای تقی بلند شد.
متعجب خواستم دنبال مسبب صدا بگردم که متوجه بسته دستمال کاغذی دست پسره شدم. وقتی دید سرمو برگردوندم اونو به سمتم گرفت که بردارم.
خب نمیتونست زودتر بگه من اینهمه نگردم. یه برگ برداشتمو دماغمو تمیز کردم.
-یه دونه دیگم بردار ریملت همش ریخته
به محض شنیدن حرفش فورا سایه بان و پایین دادمو از ایینه ش به خودم نگاه کردم.
زیر چشام سیاه شده بودو کرمم پخش شده بود.خلاصه یه شلم شورباو حسابی.
چند برگ دیگه دستمال کاغذی برداشتمو یه صفایی به صورتم دادم. کارم که تموم شد حتی یه ذره ارایشم برام نمونده بود.
اگه خدایی اون بالا باشه حق منو از اون پسره درپیت میگیره. هیچوقت نمیبخشمش به خداوندی خدا قسم.
درو باز کردمو دستمال کاغذیا رو بیرون ریختم.
با صدایه تو دماغی گفتم
-ممنون.
یه چیزی شبیه خواهش شنیدم ولی مطمئن نیستم.
حتی یه ذره هم احساس ترس نمیکردمو از این همه اعتماد بی دلیل متعجب بودم.
مغزم میگفت نگران باشمو بترسم ولی دلم میگفت غمت نباشه چیزی نمیشه از اوناش نیست.
من حتی اسم این غریبه رو هم نمیدونمو الان باهاش تو ماشین خارج از شهرم. کاری که حتی با افشینم نکردم چه برسه به دوست پسرایه دیگم.
بهش زل زده بودم. خودمم دلیل این نگاه کردنو نمیدونستم انگار میخواستم ببینم چیکار میکنه. سرشو به سمتم برگردوند و نگامو غافلگیر کرد.
از اینکه منو در حال دید زدنش دید حسابی هول کردم. دستشو به سمت صندلی عقب بردو یه نایلون اورد جلو.
-مثلا قرار بود جبران محبت کنی
romangram.com | @romangram_com