#دیر_آمدی_نیمه_عاشق_ترم_را_باد_برد_پارت_19
همه بهش سلام دادن و دونه دونه خودشونو معرفی کردن.
بهنام یکم درمورد خودمون و دوستیمون واسش توضیح داد اونم گفت که دوست داره به اکیپمون ملحق شه.
منم راضی از اینکه نقشه م گرفته بیخیال به بازیم ادامه دادم.
کریم شیطون گفت
-برهان امروز تولد اسراست هاا کادوشو اوردی؟
بقیه شروع کردن به خندیدن منم اروم خندیدم
- ایشون دیروز کادو منو دادن.
عمدا از کلمه ایشون استفاده کردم.
اینجوری بیشتر به یاد موندنی میشم. میدونم محیطی که اون توشه همه خیلی صمیمین واسه همین سعی میکنم متفاوت جلوه کنم تا براش جذاب و البته به یاد موندنی باشم.
اخر سرم با یه لبخند که نشون از تشکر داره بهش نگاه کردم. خب اینم از تیر دوم.
اونم با لبخند جوابمو داد.به بازیمون ادامه دادیم.
به ساعت گوشیم نگاه کردم ساعت یک بود.
-قصد ندارین تمومش کنین
-تو میخوای بری برو توپو بزار واسه ما
-برو بابا این توپو دیگه شبام با خودم میخوابونم.
ایلا از اون طرف گفت
-اگه اینکارو بکنی اصلا تعجب نمیکنم.
واسش پشت چشم نازک کردم.
-بسه دیگه خسته شدم بریم خونه دیگ
-اسرا ضد حال نشو بزار این گیمم بازی کنم.
بهنام از اون طرف میگه.
-این گیمو تا پونزده میریم
به سمت ابخوری میرم تا یکم اب بخورم.
الان وقت نقشه سومه.قراره که ایلا و سروه کنار گوش برهان یکم از خوشکلیو خانوم بودن من واسه هم حرف بزنن.
از نقشه هام خنده م میگیره واقعا که من یه دیوونه م.ابمو که خوردم به سمت زمین بازی برگشتمو گفتم
-من مامانم دو خونه ست الانم یکو ربعه بریم دیگه.
بقیه م کم کم رضایتشونو واسه رفتن اعلام کردن.
romangram.com | @romangram_com