#دیر_آمدی_نیمه_عاشق‌_ترم_را_باد_برد_پارت_14

وقتی رسیدم همه اونجا بودن به همشون سلام دادمو بیخیال رفتم سمت زمین والیبال تا بازیو شروع کنیم ولی سروه و ایلا صدام زدن که برم پیششون.

-چی شده؟

مهرداد جواب داد

-چه زشت شدی الان شبیه جوجه اردک زشتی

-فکر کن الان که شبیه اونم هنوزم از تو خوشکل ترم عنتر

-اگه یه بار جواب ندی هیچکس نمیگه لالی

-ولی باید مطمئن شن که لال نیستم.... خب چیشده؟

ایلا جواب داد

-فکرکنم تولدت باشه

-اره خودمم همچین فکری کردم

صدای خندشون بلند شد

-واست کادو گرفتیم

چشامو درشت کردم. حقیقتش انتظارشو داشتم ولی درحد انتظارو فکر بود نه اینکه عملی شه واسه همین تعجب کردم

-واقعا؟

مهرداد گفت

-اره کوفتت شه

خندیدم.......... سرخوشانه..........

چه خوبه ادم همچین دوستایی داشته باشه. دوستی ما از دوسال پیش و بعضیاشون از یه سال پیش شروع شده.

-ممنون...... خب رد کنید بیاد

ایلا زد تو سرم و گفت

-خره حداقل یه ذره تعارف کن

-ای بابا مگه ما باهم اینا رو داریم. رد کنید بیاد ببینم چه خبره

صدای خنده هممون بلند شد.

-اول من میدم.

برگشتم سمت کامیار. دوست خوبی که خیلی وقتا تو خوشی وناخوشی کنارم بوده.

-کامی توپ قرمزه س؟

و یه چشمک بهش زدم


romangram.com | @romangram_com