#دیر_آمدی_نیمه_عاشق_ترم_را_باد_برد_پارت_11
دست روژان تو یه دستمو نایلون پلیورمم تو دست دیگم از مغازه خارج میشم.
واسه روژانم یه تل خوشکل میگیرمو به سمت خونه برمیگردیم.
-سلام ما اومدیم
مامانم به استقبالمون اومد.
-سلام خوش اومدین.
هردومونو بغل کرد و گفت
-خوش گذشت؟
روژان جوابشو دادم
-اره خیلی واسه ابجی کادو تولدم گرفتم.
به لبخندی که داره میاد مهمون لبام شه اجازه خود نمایی میدم.
-راست میگه واسم یه پلیور خوشکل خرید
-کجاست بیارین ببینم؟........... حالا چند خریدید.
روژان که کم کم داره شمارشو یاد میگره عدد 9 رو خیلی ناشیانه با انگشتاش نشون میده.
مامانم به من نگاه میکنه تا جوابشو بدم.
-خواهر کوچولوم همه پس اندازشو داد واسم کادو خرید
بعدم یواش بهش گفتم پنجاه تومن شد.نمیخواستم غرور خواهرمو بشکنم میدونم که میدونست پولش کمتر از پنجاه تومنه.
به سمت اتاقم میرمو نایلون پلیورو میدم دست مامانم تا نگاش کنه
صداشونو از تو اتاقم میشنوم که همدیگرو بوس میکنن و مامانم ازش تشکر میکنه.
پولایه روژانو تو کیف پولش گذاشتم تا نکنه بعدا یادم بره.
با احساس ویبره تو جیب شلوارم گوشیمو از تو جیبم در میارم و شماره ناشناس رو صفحه رو خوندم. میدونم که حافظه م اونقدری خوب نیست که اگه شماره اشناهم باشه یادم بیاد که کیه واسه همین بیخیال حدس زدن شدمو جواب دادم
-الو؟
-........
-الو؟
-الو اسرا؟
صداش واقعا برام اشنا نبود. یا خوده خدا این دیگه کیه؟
-شما؟
-وحیدم
romangram.com | @romangram_com