#دلتنگ_پارت_82


من_اون..اون اینجا بود

شهاب_کی؟

دست هام میلرزیدن

من_همون..

باصدای بلندی گفت_کی؟

من_همونا..همونا که بخاطرشون واسه ما مراقب گذاشتی

متعجب شد..

شهاب_مطمئنی؟

سرمو تکون دادم..بازومو گرفت و حرکت کرد

تند قدم برمیداشت اما من داشتم میدویدم

من_کجا میری؟منو کجا میبری؟

شهاب_کثافتا! اونا چطور اومدن داخل!توصیه کردم که درو ببندن

من_چی؟

شهاب_ببند دهنتو یه لحظه

رسیدیم پیش مسعود

مسعود_چی شده؟

شهاب_مسعود سینا اینجا بوده

مسعود_واقعا؟اون اینجا چکار میکرد؟

شهاب_نمیدونم..داره گندش میکنه دیگه.من اینجام کنار این دختر تو برو یه سرو دوشی آب بده

سرتکون داد و رفت..شهاب عصبی به نظر میومد.دستی لای موهاش کشید.تلفنشو در آورد و زنگ زد به یه نفر

romangram.com | @romangram_com