#دلتنگ_پارت_83
شهاب_زنگ میزنی چند تا آدم میاری دم در خونه.همین حالا
_........
_خفه شو..مگه نگفتم مراقب باشید؟رفتی شیفت چه غلطی کنی؟هان؟دستم بهت نرسه..چشماتو در میارم
_........
_تو کاریو که گفتم کن لازم نکرده خودت بیای..آدم کله گندشو میفرستی نه یکی مثل خودت وگرنه از چشم تو میبینم
و تلفنو قطع کرد
وای خدا چقدر اینا ترسناکن
من_اون سنش پایینه و یه نفره و شما میخواید صدتا نوچه بزارید؟
نگاهم کردو با اخم گفت_سینا آدم مخفی میزاره..تو این کارا ماهره..به عنوان سردسته آدمای ما بود و توی شرکت هم کار میکرد
اصلا سر در نمیاوردم چی به چیه!سعی کردم حرفی نزنم چون ممکن بود یکی بزنه توی دهنم..
کمی گذشت دید مسعود نمیاد،روبهم گفت_باهم میریم لباساتو میپوشی میبرمت خونه دوستتم خواست میاد نخواست به راننده میگم بیارتش
سرتکون دادم و راه افتادم.اون هم پشت سرم راه افتاد
رسیدیم به میزی که دورش نشسته بودیم..مانتوم رو پوشیدم به همراه شالم و رفتم پیش بهار
داشت با پسری میرقصید..دستشو گرفتم و روشو برگردوندم سمت خودم
تا منو دید تعجب کرد_کجا به سلامتی
من_بهار تو راه واست میگم..الان بیا بریم خونه
بهار_من نمیام.خاطره اگر مسئله جدیه بگو
من_فردا زنگت میزنم میگم..الان باید برم.رانندشون تورو میبره خونه
خندید و گفت_کدومشونو تور کردی که از همه کار خبر داری؟
یکی زدم توی سرش و گفتم_زهر مار..من باید برم الان لولو خور خورو قورتم میده.بای
romangram.com | @romangram_com