#دلتنگ_پارت_68
_خانم کجا میرید؟
انگشت اشارمو تهدید وار سمتش گرفتم وگفتم_اگه دنبال من اومدی زنگ میزنم به پلیس
و بادو از اونجا دور شدم
* * *
شادی_وای بچهاااا امشب تولد سعیده شهاب منو هم میبره
بهار_شادی توروخدا منو هم ببر..بگو این بدبخت هلاک یه جشنه
شادی خندید و گفت_واقعا میخوای بیای؟
بهار_آره
شادی_اوکی شب بیا میبرمت
بهار_وای قربونت
شادی رو به منو مهدیس و پروانه گفت_شما هم میاید؟
هرسه گفتیم نه
شادی_اوکی..پس بهارو میبرم
وروبه بهار ادامه داد_بهار خیلی استرس دارم سعیدو میبینم..امشب خداکنه سرشهاب گرم بشه من برم یکم با سعید برقصم
بهار_گمشو..اونجا باید واسه من یه شوهر پولدار پیدا کنی
شادی هم حرفی نزد و فقط خنده ی کوتاهی کرد
بالاخره زنگ خونه خورد و از مدرسه خارج شدم..بهار میرفت خونه شادی و من هم تنها برگشتم
* * *
(از زبان شهاب)
بعد از عوض کردن لباس فرمم با لباس خودم،از بیمارستان خارج شدم
romangram.com | @romangram_com