#دلربای_من_پارت_40

-گیجیم به خاطر اون نیست که توی مغز تو داره رژه میره!
بیشتر گیجی من اینه که چطور وارد زندگی رادین بشم!
دستاش به حالت دعا روبه آسمان گرفت گفت:
-خدایا به این دختر یه عقل درست حسابی بده ! به من یه
صبر اعطا بفرما!
روبه به من کرد گفت:
-آخه دختر تو چرا متوجه نیستی؟! دارم میگم بهت رادین
صدر نفوذ ناپذیر نمیتونی جذبش شی!
چشم ابروی بالا انداختم گفتم:
-اینو دیگه باید به من بسپاری! گفتی ساعت چند مهمونیش؟!
سری برام تکان داد گفت:
-فقط ،فقط حرف خودت ....باشه هرکاری که دلت میخاد انجام
بده...ساعت 8فقط دلربا لطفا خودت معرفی نکن...متوجه ای
که؟!
دستام روی میز گذاشتم و بلند شدم و لبخندی به عنوان
موفقیت زدم گفتم:
-متوجه ام! تو فقط سهام شرکت جدیدم چک کن...
سری تکان داد گفت:
-خدا به خیر بگذرونه! من که رفتم..فعلا....
ازاتاق رفت بیرون ...به سمت بالکن رفتم....و درشیشه ی
را باز کردم و زیر لبم آروم زمزمه کردم:
-این تازه اول راه رادین صدر
باصدای بلند زدم زیر خنده!
........

romangram.com | @romangram_com