#دلی_نمونده_بشکنی_پارت_8


مردغریبه اخمی کرد با لحن طلبکارانه ای گفت

_خودم میدونم صاحب خونه دوسال پیش فوت کرده اما قانون بعد از مرگ اون خونه به تنها فامیل درجه یکش که خواهرکوچیک من باشه به ارث میرسه و از اونجایی که حضانت خواهرم بامنه صاحبخونه هم منم و خانم معید بدون خبر دادن واجازه گرفتن از وکیلی قانونی رانیا خونه رو حق نداره اجاره بده

به اقای کمالینگاه کردم ومنتظر شدم جواب مرد بده اما گویا بخاطر. توهینای مرد اقا کمالی قصد داشت نادیده اش بگیره از امااز اونجا که مشکل من و اون مرد باهم بود من سعی کردم خودم مشکل بین این دوتا مرد گنده حل کنم بینشون واسطه باشم پس حرف اون اقا تکرار کزدم

_گویا خانم معید بدون اجازه ولی قانونی رانیاخانم که حضانتش دارن خونه اجاره دادن

_خانم دکتر من نمیدونم این اطلاعات نصفنیمه بهتون داده اما هرکی بوده خبر نداشته حضانت رانیاخانم با برادراش بوده که یکیشون قاتل صاحب خونه ست و یکی دیگه هم الان چندروزی میشه مثل جنازه افتاذه رو تخت بیمارستان

از عربده که مرد سرکمالی کشید پرده گوشم پاره شد

_هوی مرتیکه حرف دهنت بفهمم جنازه خودتی که جفت پات لب گوره به یه فوت بندی

بازهم اقای کمالی بزرگوارانه نشنیذه گرفت حتی طوری برخورد کرد انگار از اون عربده کنار گوشش کرنشده مرد از این همه نادیده انگاشته شدن کلافه شد و خواست با اقای کمالی دست به یقه بشه که صحنه ای دیدم که از ترس تامرز سکته من رو کشوند

دست مرد ازتن اقای کمالی رد شد اما اقای کمالی همچنان بیخیالو انگار چیزی نشده چانه گرمی میکرد

_اینجور که خانم معید میگفت امیدی بهش نیست با دستگاه زنده ست اما با این حال خانم معید اجازه نداده دستگاهها جذا کنن خونه خود بنده خدا رو اجاره میده تا با کرایه اش خرج بیمارستان بده پولی که شما برای کرایه میریزید به حساب مستقیم میره حساب بیمارستان

حالادیگه خود مرد هم اروم به حرفهای اقای کمالی گوش میداد اقای کمالی که ساکت شد با تعجب دستاش جلو صورتش گرفت کمی خیره خیره نگاه کرد و بعد دوباره سعی کرد صورت اقای کمالی رو لمس کنه اما بازم دستاش از بدن کمالی عبور کرد

با دیدن این صحنه و قطعی شدن حدسم که من روحی میبینم که کمالی نمیبینه از ترس از حال رفتم


romangram.com | @romangram_com