#دلی_نمونده_بشکنی_پارت_7
از ترس اینکه باز صداش در بیاد زرشک رو تو دلم گفتم و سوییچ ماشین مامان که تو خونه من گذاشته بود که اگر نیازم شد استفاده کنم برداشتم و پشت سرم در رو سه قفله کردم انتظار داشتم با ماشین خودش بیاد اما نگاه سرسری به حیاط کرد و در کمال وقاحت گفت
.فکر کنم شیرین ماشینم رو هم کرایه داده باید منم برسونی
پوفی کردم و با سر اشاره کردم سوار شو و خودم رفتم که در پارکینگ باز کنم و اقا حتی به خودش زحمت نداد تعارف بزنه نه جون شما اگه بزارم باز کنی
تمام طول مسیر به این فکر میکردم نکنه همه حرفاش دروغ باشه و جدا دزد باشه و به این بهانه خواسته خونه رو خالی کنه برای همدستاش اما حتی اگر اینطور بود هم کاری از دستم برنمیومد و الان اگه میخواستم برگردم میفهمید دستش خوندم بیخ تا بیخ سرم میبرید ماشینمم میبرد بذار حداقل برم بنگاه اونجا چهار نفر دیگه هم هستن نمیتونه بلایی سرم بیاره
به بنگاه املاک که رسیدم در کمال احتیاط عروسک مامان پارک کردم هنوز کاملا نایستادا اقا سرش رو مثل گاو انداخت پایین و بدون اینکه یه لیدیس فرست بزنه زودتر از من وارد مشاوراملاک شد وقتی من هم وارد شدم نگاه وحشتزده اقای کمالی روی در بود با خودن گفتم بفرما اقای فریاد زادگان نیومده با داد و بیدادش این بنده خدا هم ترسونده
کمالی من رو که دید به احترامم بلند شد و خطاب به من گفت
-درخدمتم خانم دکتر امربفرمایید؟مشکلی هست؟
به مرد که رو به روی اقای کمالی ایستاده بود و عربده میزد نگاه کردم
-مگه کری من که قبل از خانم امرمون رو فرمودم حتما باید خانم بگه تا توی هیز بشنوی
به کمالی نگاه کردم تا عکس الهملش در مقابل این همه توهین ببینم اما در کمال تعجب بیخیال این همه توعین و داد بیداد انگار اصلا نمیبینتش تا جز ادم حسابش بیاره منتظر سخنان گوهربار من بود به افتخار این توجه گلویی صاف کردم و توضیح دادم
-راستش اقای کمالی امروز اقا اومدن دم خونه و میگن صاحب خونه اصلی ایشون هستن و اقوامشون بدون اجازه ایشون منزلشون رو اجاره دادن و میگن من باید تخلیه کنم خدمت شما رسیدم ببینم تکلیف چیه و ماجرا چیه
کمالی چشماش گرد کرد و با تعجب گفت
-شوخیتون گرفته خانم من هدمت مادر هم عرض کردم صاحب خونه اصلی دوسالی هست فوت شدن و اون خونه به خواهرش که موکل خانم معید باشن به ارث رسیده
romangram.com | @romangram_com