#دلی_نمونده_بشکنی_پارت_6


اما گویا اخم و تخمم فقط واسه همون داداشام خریدار داره که اون چنان چشم غره ای بهم رفت که به سر به اموات خدابیامرزم زدم و برگشتم سرم داد کشید

-اولا دوما برا من نکنا منم با پلیس نترسون من خودم یه پا پلیسم لباس بپوش بیا بریم این بنگاه کوفتی قراردادت فسخ کنیم زنگ بزنم شیرین بیاد پولتو بدم شما بخیر ما به سلامت

_دعواهای شخصی شما با شیرین خانم به من ربطی نداره من با اون خانم قرارداد بستم با اون....

از ترس فریادش بقیه حرفمو خوردم

-میای یا نه

مگه جرات نه گفتنم داشتم امابازم پررو بازی دراوردم

_میام ولی صرفا برای اینکه شرت کم شه فک نکنی ترسیدم ازتا

رفتم سمت رختکن و مانتو و شالمو برداشتم و قبل از خروج زنگ زدم ماهان خواهش کردم راه رفته رو برگزده و بیاد بنگاه کمالی تا مبادا با این دیونه زنجیری تنها بمونم و با داد و بیداد حقمو بخوره

از همون دم رختکن صداش زدم

.لطفا تشریف بیاسرید میخوام پشت سرتون در خونه ام قفل کنم

ازکنارم رد شد و در حال پوشیدن کفشش خیلی مطمئن و حق به جانب گفت

.اره قفل کن که تو بنگاه باید کلید بهم برگزددنی


romangram.com | @romangram_com