#دلی_نمونده_بشکنی_پارت_46
. اون مرده کی بود پس
اخمش غلیظ تر شد و گفت
. پسر داییم
چشم ریز کردم و مردد پرسیدم
. همون بهزاد که گفتی
فقط با سر جواب مثبت داد کنجکاو آلبوم رو از دستش کشیدم و یه صفحه عقب زدم و به عکس خیره شدم
یه پسر هجده نوزده ساله بود با چشمهای تیره و پوست روشن و بدون عیب لبهای خوش فرمی داشت و بینی اش با وجود بزرگی اما همخونی عجیبی با اعضای صورتش داشت و روی هم رفته میشد گفت خوشگل و خوشتیپ زمان خودش بوده
. خوبه قیافه اش بد نیست
با حرص زیر لبی غرید
با همین قیافه اش دخترای مردم رو فریب میداد و بعد از اینکه خوب ازشون استفاده میکرد اعضای بدنشون رو به حراج میذاشت
احساس کردم که از حرفم ناراحت شد هرچند که من حرف بدی نزدم خب واقعا خوشگل بود اما برای پرت کردن حواسش دوباره آلبوم ورق زدم چند تا عکس بعدی باز هم قدیمی بود و همه اش یا از بچگیای آدرین و برادرش بود یا عکس های زوجی پدر و مادرش تا اینکه به عکسی رسیدیم که پدر آدرین دست توی دست با زن دیگه ای بجز مادرش ایستاده بود و دو تا پسر جوون که یکی شون شباهت کمی به آدرین داشت هم دو طرفش ایستاده بود خودش شروع به توضیح دادن کرد
. اینجا روز ازدواج بابا و آمنه جونه اون روز آیرا چون مخالف این ازدواج بود نیومد و فقط خودمون چهار تا بودیم
romangram.com | @romangram_com