رمان دلی نمونده بشکنی

#دلی_نمونده_بشکنی_پارت_32


. خودمم نمیدونم تنها چیزی که به ذهنم میرسه اینه که از شیرین بپرسی

. همون وکیلی که خونه ات رو به من اجاره داده

. اوهوم ... در حال حاضر تنها کسی که دارم اونه و رانیا مسلما از یه بچه شش هفت ساله که کاری برنمیاد ولی حتما شیرین میدونه من کجام

. ترجیح میدم تک تک بیمارستانهای اصفهان رو بگردم ولی از شیرین چیزی نپرسم

. چرا

. آخه نمیاد به من بگه به تو چه ...اصلا ازم نمیپرسه تورو از کجا میشناسم

. نه بابا شیرین اینجور آدمی نیست ... دختر خوب و مهربونیه

. به هر حال خیلی تابلوه که من برم از شیرین چیزی بپرسم باید یه فکر دیگه بکنیم

. حالا جدی جدی حوصله داری کل بیمارستانای اصفهان بگردی

از این همه سادگیش خنده ام گرفت

. اصلا نیازی به این کار نیست فقط کافیه برم بانک و شماره حساب پرداخت اجاره ام رو بدم ببینم به نام کدوم بیمارستان ثبت شده

با تعجب بهم نگاه کرد شونه بالا انداختم و گفتم


romangram.com | @romangram_com