#دلی_نمونده_بشکنی_پارت_31

ترسم رو انکار کردم

. نه من نترسیدم فقط یهویی ظاهر شدی جا خوردم

. من که یهویی نیومدم داشتی دوستمون رو بدرقه میکردی منم پشت سرتون اومدم تازه براش بای بای هم کردم

خنده ام گرفت باخنده گفتم

. آخه پسرخوب مگه اون تورو میبینه که باش بای بای کردی

به سمت خونه راه افتادم پشت سرم حرکت کردو همراهم اومد ودرهمون حال گفت

. چه میدونم والا حوصله ام سر رفته بود...حالاچون بقیه من رو نمیبینن دلیل نمیشه که من مثل یه آدم مودب ومتشخص رفتار نکنم

دررو پشت سرش بستموگفتم

.آدم مودب ومتشخص یه خانم محترم رونمیترسونه آقا دیشب تا مرز سکته بردیم

شونه بالا انداخت وجلوتر ازمن واردساختمون شدوگفت

.من که گفتم ببخشید...چقدرسخت میگیری

انگارعادت نداشت دررو ببنده درساختمون رو هم پشت سرش بستمو پرسیدم

. خب نگفتی من قراره چطور جسمت رو پیدا کنم

romangram.com | @romangram_com