#دلی_نمونده_بشکنی_پارت_23

به سمت میز نهار خوری بزرگ گوشه سالن رفت و روش نشست

. بیا کنار من بشین

با تعجب پرسیدم

. یعنی بیام رو میز بشینم

چهار زانو نشست و برگشت به سمتم جوری که انگار داره یه کار رایج و معمولی میکنه گفت

. آره اشکالی داره

جرات نکرد جوابش رو بدم در عوض توی دلم جوابشو دادم

. اشکال که نداره اما یادم باشه دیگه رو این میز غذا نخورم ... باز خوبه بهش گفتم کفشش رو دربیاره وگرنه باید میز دور مینداختم یه نو جاش میخریدم میذاشتم

رفتم و روی میز کنارش نشستم از توی کوله پشتی عجیب و غریبش که با غلط گیر کلی شکلای عجق وجق روش نقاشی کرده بود یه جعبه چوبی درآورد و وسط میز گذاشت به جعبه نگاه کردم روش پر از حروف الفبا و شماره تک رقمی بود و یه بله و یا نه هم وسط نوشته شده بود مثل این صفحات احظار روح توی فیلما بود بنابراین پرسیدم

. میخوایید روح احظار کنید

خیلی عادی و بدون ترس جواب مثبت داد اما من با همین جواب مثبت هم تا مرز سکته رفتم

. یعنی لازمه

. لابد لازمه که اینکارو میکنم ... بالاخره باید بگیم بیاد تا باش حرف بزنیم و بتونیم بیرونش کنیم

romangram.com | @romangram_com