#دلی_نمونده_بشکنی_پارت_20


کمی فکر کردم ...به هر حال اینم راهی بود امتحانش که ضرر نداشت

. اما من کسی تو این شهر نمیشناسم

لبخندی زد و گفت

. برعکس شما این حاج خانم ما کاملا به رمال و فالگیر و دعا نویس و جن گیر و این حرفا اعتقاد داره ... از هر کدومشون هم شماره یه دونه خوب خوبشون رو داره ... حالا اگر بخوای من زنگ میزنم بهشون شماره یه جن گیر خوب ازشون میگیرم

سردرگم و بی هدف سر تکون دادم

. باشه هر چی شما بگید ... امتحانش که ضرر نداره

لبخندی زد و گوشی تلفن رو برداشت

کلید انداختم و در رو باز کردم ...مرد جن گیر بدون اینکه منتظر تعارف من باشه جلوتر از من وارد شد و از همون بدو ورود شروع کرد به برانداز کردن حیاط و باغ در بستم و از پشت سر بهش خیره شدم و با خودم اعتراف کردم که از این جن گیر بیشتر میترسم تا از ارواح سرگردان خونه ام ... آخه حداقل روح خونه ام خوشگل و خوشتیپه اما این جن گیره چنان قیافه عجیب و غریب و خوفناکی داره که فکر کنم جن ها هم از همین قیافه اش میترسن که دم شون رو میذارن رو کولشون و میرن

یه شلوار نارنجی پوشیده بود و یه پیرهن یشمی گلدار که روش یه جلیقه قرمز جیغ انداخته بود موهای فر و بلندش رو دم اسبی سمت راست سرش با کش بسته بود و یه گلگوش استوانه ای رو از پایین لب پایینش رد کرد بود و یه گلگوش استوانه ای دیگه رو از بالای لب بالاش و هرکی بار اول نگاه میکرد فکر میکرد یه میله رو از بالای دهانش کرده تو و از پایین درآورده

بین ابروی چپش هم یه حلقه ریز رد کرده بود که خیلی مضحک بود انگشتای دستش پر از انگشتر بود و توی گردنش پر از گردنبند دعا که البته فکر کنم وسیله کارش بود

به سمتم برگشت و با نگاه ترسناکش پرسید

. توی حیاط هم روحی که گفتی رو دیدی


romangram.com | @romangram_com