#دلی_نمونده_بشکنی_پارت_14


صدای ماهان بین صدای خنده روح خونه ام قاطی شد

.مثلا از روحی که شعریادت نره نگاه میکنه

بعد از اینکه برای بار دوم کاسه اب پشت سر ماهان خالی کردم عقبگرد کردم تا به خونه برگردم که با دیدن کسی که پشت سرم به فاصله چندسانتی ایستاده بودسنگکوب کردم و جیغ کشیدم و مثل همه فیلم ترسناکا به داخل خونه فرار کردم و در رو هم پشت سرم بستم انگار مثلا قراره پشت دربمونه و نتونه از در و دیوار رد شه

گوشه سالن بین فضای خالی دسته دوتا مبل تک نفره که انگار یه غار کوچیک باهم تشکیل دادن خودم رو جا دادم تا پنهان بشم زانوهام بغل کردم و سرم روی زانوم گذاشتم و ازترس به گریه افتادم و مدام هم بین هق هقم به خودم تلقین میکردم که من روحی ندیدم من هیچ روحی نمیبینم

صدای ناراحتش از جایی نزدیک شنیدم

.من نمیخوام بترسونمت

باشنیدن صداش ترسم بیشتر شد و بیشتر توی خودم جمع شدم وزار زدم

.تورو خدا تورو جون هرکی دوسداری دست از سرم بردار...دارم سکته میکنم از ترس تورو خدا برو فقط برو برو برو

.ببین من نمیخوام اذیتت کنم فقط میخام کمکم کنی

اینبار بلندتر بروهامو فریاد زدم شاید میخاستم اینجوری دیگه صداشو نشنوم اما بازم بین هر برویی که میگفتم صدای ملتمسشو میشنیدم

.تورو جون همون داداشت یه دیقه اروم بگیر بذار برات تعریف کنم...ببین اصلا فک کن من کاسپرم کاسپرم روح بود اما خیلی مهربون و دوسداشتنی بود منم مهربونم بخدا اذیتت نمیکنم فقط به کمکت نیاز دارم

کاسپرکارتون موردعلاقم بوداماحالا با این حرفش حتی از کاسپرم میترسیدم خدایا اون موقع تو عالم بچگی ارزو داشتم منم یه کاسپرداشتم اما حالا این ارزو ندارم خدایا کمکم کن


romangram.com | @romangram_com