#دلهره_پارت_124

به پهلو شد و دستشو زیر سرش گذاشت
_حدس بزن
لبـ ـامو به نشونه فکر کردن جمع کردم و با چشم های ریز شده نگاهش کردم
_صدتومن!
ابروهاشو بالا انداخت و چشم هاشو گرد کرد
_چهارصد تومن!
هم بابت چشم های گرد شده ی عطا هم بابت عددی که گفت خنده ام گرفت
_چه خبره؟ موهاتو گفتی شینیون کنه یا براشینگ؟
با تعجب سرشو بلند کرد و گفت
_چیکار؟
غس غش خندیدم و لپشو محکم ماچ کردم
_الهی فدات بشم من...خدایی چرا اینقدر گرون میگیره؟ مگه میخواد چیکارت کنه؟
با خنده دستم و گرفت و پشت دستم و بـ ـوسید و جلوی لب هاش نگه داشت
_چه میدونم..فقط گفت وسایلی که استفاده میکنم همه لوازم گریمِ...تازه میخواست ابروهامم تمیز کنه...هرچند دادم قیچیشون کرد!
بلند خندیدنم عطارم به واکنش انداخت...ابروهای عطا به اندازه کافی مرتب بود...
با انگشتم رو ابروهاش میکشیدم و با خنده سرشو عقب میبرد
_ساغر اذیت نکن...صبح زود پاشدم..بذار نیم ساعت بخوابم پا میشم کشتی با چوخه بگیریم!
لپ هاشو با کف دست هام به سمت هم فشار دادم...صورتش مچاله شده بود و لب هاش غنچه ای...روی لب هاشو بـ ـوس کردم
_بمیرم واسه آقای خسته امون
لپ هاشو آزاد کرد و مچ دستامو گرفت و کشید
_توام میگیری میخوابی
افتادم روی بالش...لحاف و روی سرم انداخت و به منکه هنوز میخندیدم دستور داد
_ساغر میخوابیا...
سرتق بازی درآوردم واسش
_خوابم نمیاد...بلدی لالایی بخون
دستشو روی سرم انداخت و بازوی برهنش درست افتاد روی دهنم...با لذت تمام بازوش و گاز گرفتم
_نکن شیطووون...گوشت دستمو کندی

@romangram_com