#دلم_آغوشت_را_میخواهد_پارت_57
لبخندی زدم گفتم نمیدونم ...
خوب من برم اتاقم انگار حالتون خوبه
- از اولم بد نبودم ... الکی برام حرف درنیار ...
وای خدا این دیگه کیه
- امیدوارم همیشه خوب باشین جناب رئیس ...
از اتاق بیرون اومدم خوب انگار اخلاقش کمی بهتر شده بود وقتی وارد اتاق خودم شدم ازیتا گفت : من که گیج شدم تو زنشی یا خواهر زنش
- چه فرقی میکنه فعلا کارمندشم
- فرق میکنه بابا
- من سوگندم عزیزم سوگند زارع همین
- میدونی ازت خوشم میاد نگاهت یه جوريه ، يك ارامش خاصي داره
- خدا رو شکر که تو نگاه اطرافیانم بد جلوه نمیکنم
- نه بابا ولی خواهرت عجب تنده
- الان چی بگم
خندید گفت : حرفمو تأئید کن
- دیگه چی
romangram.com | @romangram_com