#دریا_پارت_9


خدای من باورم نمی شه تااین حدشباهت مگه می شه؟ انگارتصویرخودم بودالبته چندسالی پیرتر

-خب دخترم کی می خوای برگردی پیشم؟​

بااین حرفش خوش حالی ناشی ازدیدن تصویرمادرم ازبین رفت نمی دونستم چی بایدبگم منظورش ازاین حرف اینه که مامان راحله روترک کنم..من نمی تونم...پرهام وپریاروچی کارکنم؟​

_راستش من نمی تونم ..چطوربگم؟اگه من بیام پیش شما مامان راحله تنهامی مونه



-مشکلی نیست ازش می خوایم بامازندگی کنه​

-منم موافقم ولی مامان راحله قبول نمی کنه ازاون خونه بره آخه اون خونه مامان راحله رویادباباعلی می ندازه​

باافسوس گفت خوش به حال باباعلی خیلی دوست دارم منم باباصداکنی می شه منم باباصداکنی؟

باورم نمی شه مردی با این همه پول وثروت که هرچیزی خواسته تونسته برای خودش وخونوادش مهیاکنه باعجزوناتوانی ازمن چنین درخواستی داره دوست نداشتم دلشوبشکنم با خاطرهمین گفتم ​

-بابا من خیلی مامان راحله رو دوست دارم نمی تونم ترکش کنم بدون مامان راحله...

-نگران نباش دخترم من بامامان راحله صحبت می کنم ازش می خوام بامازندگی کنه یایه خونه نزدیک خونه ی خودمون براش می خرم تانزدیکمون باشه خوش به حال مامان راحله وباباعلی که دخترخوبی مثل تو این قدردوسشون داره ونمی خوادازدستشون بده آرشام هیچ وقت بهم نمی گه باباهمیشه می گه پدراماهیچ وقت لحنش به اندازه ی باباگفتن تو گرم ودلنشین نبوده ازت توقع ندارم منوبه اندازه ی مامان راحله وباباعلی دوست داشته باشی ولی ازت می خوام منوآرشام روهم دوست داشته یاشی[/FONT]​

درخواستش کاملاصادقانه وازته دل بودهرچی می گذره بیشتربه این نتیجه می رسم که نبایدازروی ظاهرآدمادربارشون قضاوت کردبالاخره بایدبااین زندگی وسرنوشتم کناربیام این مردپدرمنه ومن بایدخالصانه دوسش داشته باشم​

-ازتون ممنونم ​

انگارمنتظرادامه ی جملم بوداماجمله ی من که ادامه نداشت... آها..​

-بابا​


romangram.com | @romangram_com