#دریا_پارت_54
من وپریاتصمیم گرفته بودیم برای دیدن رتبمون به جای شرکت پرهام به کافی نت بریم تا به این بهونه یه دوری هم تو شهربزنیم باورودبه کافی نت به سمت یکی ازدستگاه ها رفتیم اول پریامشخصاتش رو وارد کرد ودرحالیکه دستش تودستم بودمنتطربالااومدن صفحه ی کارنامه بودیم بادیدن رتبش که شده بود 15نفسی ازسرآسودگی کشیدوحالانوبت من بود بادیدن رتبم ناخواسته فریادی ازسرخوش حالی کشیدم رتبم شده بود12این رتبه حتی ازاونی هم که فکرمی کردم بهتربود هردومون خیلی خوش حال بودیم
-دریاخیلی خوش حالم رتبه هامون خیلی به هم نزدیکه پس دانشگاه هم می تونیم باهم یه جاباشیم
-درسته
-پس هردومون می زنیم پزشکی تهران ..باشه؟
قبل ازکنکورهمیشه هدفم پزشکی تهران بودبنابراین باخوش حالی گفتم باشه
باهم به شرکت پرهام رفتیم تااین خبر روبهش بدیم باورود به شرکت پرهام رودیدیم که پشتش به مابود وبامنشی صحبت می کرد
-آرام خانم لطفاًاین پرونده هاروبدین به آرمین
آرام باخجالت گفت چشم
تابه حال ندیده بودم کسی منشی روبااسم کوچک صداکنه بادیدن نیم رخ پرهام ولبخندی که رولبش بودبیشتر مشکوک شدم ونگاهی به چهره پریا انداختم که موشکافانه چشم دوخته بود به پرهام وآرام
پرهام بادیدن ما لبخندشوقورت داد وبه سمتمون اومدوازمون خواست وارداتاقش بشیم به آرام گفت
-لطفاًبه آقارحمت بگیدواسمون قهوه بیارن
آرام این بارباناراحتی که تولحنش مشخص بودگفت چشم
پرهام پشت میزش نشست من وپریاهم منتظربودیم تا هرچه زودترشروع کنه اماهرچقدر منتظرموندیم پرهام حرفی نزد به ناچارخودم شروع کردم
-فکرنمی کنی باید یه چیزی روبهمون توضیح بدی؟
پرهام مثل مجرم هایی که سعی دارن حقیقت روپنهان کنن آب دهنشوقورت داد وگفت مثلاًچی رو؟
romangram.com | @romangram_com