#دریا_پارت_37
بااخم گفتم بهم نگوخانم کوچولو پرهام هم بااینکه می دونه ازاین کلمه بدم می یادهمیشه تکرارش می کنه
این دفعه ازته دل خندیدودوتاچال خوشگل روگونه هاش ایجادشد رهام وآرشام بی نهایت خوش تیپ شده بودن واگارقصدسکته دادن دخترای مهمونی روداشتن مخصوصارهام اینووقتی دختراباحسرت به دستای پیچیده شده ی شیدادروبازوی رهام نگاه می کردن فهمیدم
-چی شدکوچولورفتی توفکر؟
ناخواسته ازدهنم پریدومثل زمانیکه به پرهام اعتراض می کردم گفتم اه رهام یعنی ..چیزه ..پسرعموچرااین قدرتکرارمی کنی؟
وقتی اسمشواززبونم شنیدشوکه شداما زودبه خودش اومد وگفت پرهان حق داره اذیتت کنه آخه وقتی حرص می خوری خیلی قیافت خنده دارمی شه ..پرهام برادرته؟
_نه من برادرندارم(ازقصدازفعل گذشته استفاده نکردم چون به نظرم هنوزم برادری ندارم)پرهام پسرعمومه
دلگیرانه گفت جدی؟
-آره..توچطور؟دانشگاه چه رشته ای می خونی؟
_من...
باکشیده شدن دستش توسط شیدانتونست ادامه حرفشوبزنه
شیدابالحن لوس وبچه گونه ای گفت رهام بیابریم برقصیم
_شیداولم کن حوصله ی رقص ندارم
شیدا لب ولوچشوآویزون کردوبیشتراصرارکرد رهام خواهش می کنم به خاطرمن
رهام خواست دوباره اعتراض کنه که صدای گوشیش بلندشدوبرای جواب دادن به گوشیش ازمون فاصله گرفت دراین فاصله نگاهم شهنام ورهاهفتادکه درحال رقص دونفره بودن خیلی قشنگ می رقصیدن حالافقط من وآرشام وشیدادورمیزبودیم شیداروبه من بالحن تهدیدآمیزی گفت
_ببین دختره خوشم نمی یادازراه نرسیده خودتوبه رهام بچسبونی رهام فقط مال منه واحساسمون دوطرفه ست
romangram.com | @romangram_com