#دریا_پارت_33
-حالاهم بهتره استراحت کنیدوقتی ناهارآماده شدصداتون می کنم به آرایشگرم می گم بعدازناهاربیا
بارفتن سوسن جون لباساموعوض کردم وهمون لباسای صبح پوشیدم وخودموانداختم روتخت باخوش حالی انتظارمهمونی رومی کشیدم خدای من یعنی قراره بافامیلای جدیدم آشناشم؟باورم نمی شه ازخوش حالی دارم بال درمی یارم ...باواردشدن سوسن جون به اتاقم ازخواب بیدارشدم وبعدازشستن صورتم همراهش پایین رفتم بادیدن آرشام که درحال خوردن بود سلام کردم اماجواب سلامم رونداد قصدداشتم برای خوردن ناهارهمراه سوسن جون به آشپزخونه برم ولی باحرکت سوسن جون غافلگیرشدم
_بفرماییدبشینیدبراتون غذابکشم
_اینجا؟ولی من می خوام برای خوردن غذابیام به آشپزخونه وباشماغذابخورم
سوسن جون بالحن جدی وپرتحکم گفت مگه حرفای دیروزپدرتونوفراموش کردین؟ گفتن اجازه دارین توکاراکمکم کنیدولی موقع خوردن غذا بایدکنارخانوادتون باشید درضمن به جزمن خدمتکارای دیگه هم هستن واومدن شمابه آشپزخونه صورت خوشی نداره بعدازخوردن ناهاربه اتاقم برگشتم بااومون آرایشگربهش گفتم که فقط آرایش صورت دارم اینقدرکارشوآروم انجام می دادکه هرلحظه کم مونده بودخوابم ببره بعدازتموم شدن کارش به آینه نگاه کردم به بظرم خیلی زیباشده بودم بیشترروچشمام کارشده بود ریملی که واسم زده بودموژه هاموکشیده ترنشون می دادسایه آبی که برام زده بودخیلی به چشام می اومدبقیه اجزای صورتم تغییرچندانی نکرده بودچون بهش گفته بودم دوست ندارم مدل ابروهاموتغییربدم واصلاح کنم بعدازتموم شدن کارش ازش تشکرکردم وبعدازرفتن آرایشگرلباساموپوشیدم وقبل ازخارج شدن ازاتاق توآینه خودموبراندازکردم کت ودامن به رنگ آبی خوش رنگ که آستین کت سه رب(ربع)بودوکوتاهی دامنم به اندازه ی کمی پایین تراززانوبودکفشای مشکی وشال حریرچندتارموهم ریختم جلوی پیشونیم درکل به نظرم تیپم خوب بود لباسم نه خیلی بازبودونه خیلی پوشیده کاملاعادی ومیانه به نظرم همیشه بایددرهرزمینه ای اعتدال رورعایت کرد مخصوصاموقع لباس پوشیدن باصدای گوشیم به سمتش رفتم بادیدن اسم پریاتماس روبرقرارکردم
-سلام خانم بی وفاچه عجب ازم خبرگرفتی....
_سلام دریاجون آبجی جونمممممممممممممممم
_پری منونپیچون من بااین حرفاخرنمی شم
_توروخداعشقم همین یه باربه خاطرمن خرشو
_پری خیلی..(خواستم یه فوش +18بهش بدم که زودترازمن جواب داد)
-باشه بابا غلط کردموگذاشتن واسه این روزادیگه ...چی کارمی کنی؟خوش می گذره؟
-امشب پدرم به مناسبت پیداشدن من مهمونی گرفته وقراره بااقوام جدیدم آشناشم
_بله خبرشوازپرهام شنیدم ..فامیلاتون حتما مثل بابات پولدارن پسراشونم پول داروخوشتیپن جون پری درحقم خواهری کن ویکی خوبشو واسم جداکن دست منم اون جابندشه تنهانباشی
بااین حرفش بلندزدم زیرخنده
romangram.com | @romangram_com