رمان دریا

#دریا_پارت_32

_آره بدون شال که نمی شه​

_آخه تواین جورمراسمامعمولاکسی لباسش این طور نیست یعنی خیلی پوشده نیست مخصوصاخانمای جوون مثل شماسعی می کنن لباسای آزادبپوشن​

_چرا؟فقط برای اینکه جلب توجه کنن یابه قول یه بنده خدایی نشون بدن بدنشون هیچ عیب ونقصی نداره؟​

-شایداین طوری می خوان زودترازترشیدگی دربیان ​

_سوسن جون شماهم به وقتش شیطون می شیا..پدرم دراین موردچجوری فکرمی کنه؟​

-پدرتون زیادازاین جورلباسای بازکه دختراتومهمونی برای جلب توجه می پوشن خوششون نمی یاد​

_مادرم چطور؟حتمااونم این طوری بوده...آره؟



سوسن جون که دیگه خنده وشادی توصورتش نبود گفت خب..راستش مادرتون تویه خانواده آزادبزرگ شده بودن پدرتون هم باطرزلباس پوشیدن ایشون مخالف بودن حتی گاهی اوقات بعدازمهمونی باهم دعوامی کردن بعدازمدتی مادرتون باپدرتون کناراومدوسعی می کردلباسای نسبتاپوشیده بپوشن ولی شال یاروسری سرشون نمی کردن پدرتون ازاین بابت ناراحت بودن ولی به خاطرعلاقه ای که به مادرتون داشتن بیشترازاین بهشون سخت نمی گرفتن وبهشون اعتمادکانل داشتن وخانم هم هیچ وقت ازاعتمادشون سواستفاده نکردن چون پدرتونودوست داشتن حتی اختلاف درمواردجزعی وپیش پاافتاده هم علاقشونوازبین نبرد​

_پس به خاطرهمین پدرم دیگه ازدواج نکرد​

-درسته..ساعت چندبگم آرایشگربیاد؟

چهرمودرهم کردم وگفتم لازمه؟​

-چون شال سرتونه نیازی به درست کردن موهاتون نیست ولی بایدحسابی به صورتتون برسید لحنشوشیطون کردوادامه داد شایداین طوری بتونیدجلب توجه کنید​

به ظاهرخودمودلخورنشون دادم وگفتم یعنی این قدرزشتم؟​

گونموبوسید وگفت این طورنیست دخترم چشمای آبیت که به زیبایی وزلالی دریاست برای جلب توجه کافیه ولی چون میزبان هستین بایدحسابی به خودتون برسید​

_باشه سوسن جون فقط به خاطرشما امردیگه؟

romangram.com | @romangram_com