#دریا_پارت_3
-پرهام گیرت بیارم زندت نمی زارم
-گفتم که لیاقت ندارین حقتونه توخونه بترشین
باصدای مامانم هرسه تامون ازحرکت ایستادیم
–دوباره چی شده خونه روگذاشتین روسرتون
_مامان بهتره ازپرهام بپرسی چجوری داره سربه سرمون می ذاره
-پرهام دوباره چی کارکردی که دختراموناراحت کردی؟
من وپریانیشمون تابناگوش بازبودباچشم وابروبه پرهام اشاره کردیم اگه می تونی جواب بده پرهام به ظاهرادای آدمای ترسیده رودرآورد-زنموباورکنیدمن این حرفوبه خاطرخودشون می زنم چون می دونم کنکورشونوخراب کردن نمی خوام خودشونوبکشن وخواستم بهشون امیدبه زندگی بدم..همین
پریاباحالت تهاجمی گفت آخه ایکیوسان کی گفته ماکنکورمونوخراب کردیم؟اتفاقاهردوتامون ازکنکورمون راضی هستیم
مامانم باخوش حالی روبه من گفت ببینم دخترم پریاراست می گه؟
-آره مامان عزیزم
پرهام پریدوسط حرفم
–نه زنموحرفشونوباورنکنیدهنوزگرمن ونتونستن عمق فاجعه رودرک کنن
من وپریاهمزمان برگشتیم ودرجوابش گفتیم لطفاخفه
پرهام سرشوانداخت پایین وگفت
_بعدا نگی نگفتی
romangram.com | @romangram_com