#دریا_پارت_18
_خانم... خدامرگم بده..چراشما؟
_وا...این چه حرفیه سوسن خانم؟
_خانم این کاروظیفه ی منه شمابایداستراحت کنید
-من به اندازه کافی استراحت کردم مگه کوه کندم؟باورکنیداین یه ساعتم تواتاق استراحت کردم کپک زدم
سوسن خانم باچشمای درشت شده گفت خانم.....[
بادیدن قیافش ناخواسته خندم گرفت سوسن خانم بادیدن خنده من شروع کردبه خندیدن
-خانم این چه حرفیه شمامی زنید؟
_مگه حرف زدنم چشه؟
-آقای رادمنش مردبااصل ونسبی هستن وخیلیا ایشونومی شناسن شماهم دخترشون هستین وباید مثل آقاآرشام باهمه حتی با من که خدمتکارتون هستم رسمی صحبت کنید
_درسته ولی برا سخته بخوام به همه دستوربدم چون توخانواده ای بزررگ شدم که به جای دستوردادن خواهش کردنویادگرفتم نمی دونم شماپدرم آقای رادمنشو چطورآدمی می دونیداما خودش بهم گفت که باآدمابراساس شخصیت ورفتارشون برخورد کنم نه موقعیت و وضعیت مالیشون
فکرکنم تونستم قانعش کنم چون سکوت کردانگارهمش سعی می کرد چیزی روبهم بگه ولی هربارحرفشومی خورد برای اینکه این جوسنگینوازبین ببرم بالحن دستوری گفتم سوسن خانم اسم من دریاست دوست ندارم بهم بگی خانم چون اون جوری احساس می کنم خیلی سنم بالاست می خوام منودخترخودتون بدونیدوهمیشه باهام راحت باشید مفهوم شد؟باخنده ادامه دادم خودت گفتی دستوربده منم دستوردادم شماهم بایداطاعت کنید... باشه؟
باناراحتی که توچهرش مشهودبود گفت چشم دریا جان وخیلی آروم ادامه داد شمافقط ظاهرتون شبیه مادرتونه...
باشنیدن صدای دزدگیر ماشین زیرلب گفت آقااومد وازآشپزخونه خارج شد منم دست ازکارکشیدم وبافاصله پشت سرش به راه افتادم سوسن خانم بادیدن آرشام خودشوبهش رسوندوگفت سلام آقا آرشام بالبخندکم جونی گفت سلام سوسن خانم
_آقاایشون دریاخانم هستن
آرشام به طورتحقیرآمیزنگاهی به سرتاپای من انداخت پوزخندی زدوبه اتاقش رفت اصلاازاین کارش خوشم نیومدولی سعی کردم نشون ندم
romangram.com | @romangram_com