#دریا_پارت_13
پرهام گفت نکنه این سوالت به اون آقامربوط می شه ننه می خوای ازدواج کنی؟ اگه این طورباشه بدون ازدواج تو نمی تونه بینمون فاصله بندازه توهمیشه خواهرمامی مونی
-خوش حالم راستش اون مرد یعنی آقای رادمنش پدرمن یعنی پدرواقعیه منه
هردوتاشون بدون هیچ حرفی به حرفای من گوش می کردن وتعجبومی شدتوچشماشون دیپ
این طورکه خودش ومامان راحله بهم گفتن 18سال پیش خانواده واقعیم منوگم کردن وباباعلی منوپیداکرده حالاهم آقای رادمنش ازم می خواد برگردم پیشش اما من نمی تونم ازشما..ازمامان راحله دوربمونم می بینیدیه هفته شماهاروندیدم چقدردلتنگتون شدم حالابرم پیش خانواده واقعیم می ترسم دیگه نتونم شماروببینم دلم....گریه نذاشت حرفموادامه بدم
پریا دستاموگرفت باگریه گفت این چه حرفیه؟دریاتوهمیشه خواهرمن هستی وخواهرمن می مونی
پرهام درحالیکه سعی می کردناراحتیشوپنهون کنه گفت پریاراست میگه برام مهم نیست خانوادت کیه توهمیشه خواهرکوچولوی منی مگه قراره کجابری؟خونتون توهمین شهره فقط یه ذره دورتره خیالت راحت منوپریابه این زودیادست ازسرت برنمی داریم بایدماروکنارخودت تحمل کنی
_بایدقول بدین همیشه رابطمون همین جوری بمونه ودستموبه نشونه قول دادن آوردم جلوپرهام وپریادستاشونوگذاشتن رودستم وباهم گفتن قول می دیم
_راستی بچه ها مامان راحله روچی کارکنم؟خیلی برام سخته بخوام ازش دورباشم آقای رادمنش گفت ازمامان راحله می خوادباهامون زندگی کنه یایه خونه نزدیک خودش واسش بخره ولی مامان راحله حاضرنمی شه ازاین خونه دل بکنه
پرهام گفت خب اینکه نگرانی نداره باهاش صحبت می کنیم اگه قبول نکردهروقت دلتون برای همدیگه تنگ شدتورومی یارم پیش مامان راحله یامامان راحله رومی یارم پیشت
_ازتون ممنونم من اگه شمارونداشتم بایدچی کارمی کردم؟
پرهام گفت معلومه سربه بیابون می ذاشتی
پریاگفت حالادرباره ی خانواده جدیدت توضیح بده
مادرم 2سال بعدازتولدمن فوت کرده پدرم یه کارخونه داره یه برادربزرگ ترازخودم دارم که متخصص قلبه واسمش آرشامه
پریابالحن شیطونی گفت پس یه امیدی هست که بتونیم واقعاباهم فامیل شیم
romangram.com | @romangram_com