#درگیرت_شدم_پارت_93
شه.
زیر چشمام کمی پف کرده بودو دماغم قرمز.
از بچگی هروقت گریه میکردم همینجوری میشدم.
توی راهرو یه خدمتکارو دیدم که داشت از پله ها پایین میرفت.
سریع به طرفش رفتمو گفتم: میشه یه قرص مسکنی چیزی برام بیارید؟
_چشم الان میارم توی اتاقتون.تشکر کردمو برگشتم توی اتاقم.
سعی کردم برای چند لحظه هم که شده به هیچ چیز فکر نکنم، اما
نمیشد.
هی دایی شاهین، کسی که کل اهل محل میشناختنش و دوسش داشتن،
الان شده یکی مثل هومن. یا شایدم بهتر از اون.
یعنی الان زندایی هم باهاشونه؟!
پس اون تصادف همش صحنه سازی بود؟؟
با اینکه الان باید از همشون متنفر باشم اما نمیتونم. دلم براشون خیلی
تنگ شده.
با تقه خوردن به در، صاف روی تخت نشستم.
خدمتکاره قرصو یه لیوان اب بهم داد و رفت.
ای تففف! هیچ وقت من ژلوفن نمیخوردم و نمیخورم.
معدم خیلی حساسه و اگر ژلوفن بخورم معده دردم به سردردم اضافه
romangram.com | @romangram_com