#درگیرت_شدم_پارت_58

حواسشون بهم جمع شد.
پرهام با عصبانیت به سمتم اومدو از بین دندونای کلیده شدش گفت:
کدوم گوری بودی؟؟؟؟
با ِمن و ِمن گفتم: رفتم هوا بخورم حالم زیاد خوب نبود.
_مگه من به تو نگفتم هر قبرستونی که میخوای بری اول به من بگو.
این دیگه خیلی پررو شده بود، اما جلوی هومن و سهراب نمیتونستم
چیزی بهش بگم.برای همین اخم کردمو گفتم: گفتم که حالم خوب نبود تورو هم پیدا
نکردم. حالا یکیتون میگید چی شده یا نه؟
پرهام یه دستشو با اشفتگی کرد تو موهاش و رفت کنار میز وایساد.
سهراب نفسشو به بیرون فوت کردو گفت: چند وقت پیش قرار بود
دیوید از ترکیه 500کیلو هروئینو با 700کیلو کوکائین برامون
بفرسته، دیروز که باهاش حرف زدم گفتش که امروز محموله ها
میرسن. چندتا از بچه هارو فرستادم که برن اونارو تحویل بگیرن اما
به جای محموله با پلیسا روبه رو شدن.
هرچی هم به دیوید زنگ میزنیم جواب نمیده.
هومن عصبی خندید و بلند گفت: اون دیوید بی همه چیز نارو زد
بهمون میفهمیدددد؟؟؟؟
اگر بچه ها وقتی با پلیسارو روبه رو شدن قرص نمیخوردنو خودشونو

romangram.com | @romangram_com