#درگیرت_شدم_پارت_59
نمیکشتن میدونید چه بلایی سرمون میومدددد؟؟؟؟؟
نه نمیدونید، چون اگه میدونستید نمیزاشتید یه اشغال سرتونو کلاه
بزاره.
نفس عمیقی کشیدو ادامه داد: پرهام همین الان برو رد دیویدو دارو
دستشو بزن، تا شب ادرسه جایی که خودشو پنهون کردرو میخوام.
سهراب، نازلی کجاست؟سهراب با بیتفاوتی گفت: نمیدونم.
هومن دوباره با داد گفت: یعنی چی که نمیدونی؟؟؟؟
اون الان باید اینجا باشه پس کوش هانننننن؟؟؟؟
این بی نظمی برای من غیر قابل تحمله، بعدا بهش میگی بیاد پیشم شیر
فهم شدددد؟؟؟
سهراب سر تکون دادو رفت.
بعدش هومن قبل از اینکه از در بره بیرون گفت: من میرم تو اتاقم
استراحت کنم، تا شب هیچکی مزاحمم نشه.
بعد رفت.
فقط من موندم و پرهام.
اون لحظه به تنها چیزی که فکر میکردم این بود که دیوید کیه؟!
و فکرمو به زبونم اوردم: دیوید کیه؟
پرهام نیم نگاهی بهم انداخت و گفت: موادفروش امریکایی که دوساله
romangram.com | @romangram_com