#درگیرت_شدم_پارت_20
قالی خاک نداشت خودمو تکوندم. (به اینجاش که رسیدم یه قر ریز
دادم)
پسر همسایه اَبرومو دیده،
رفته برا من موچین خریده.
آهای ورپریده، آهای ورپریده.(اینجاش به حالت نمایشی دستمو به
صورتم کوبیدم)
_ ورپریدهبا صدای کسی از پشت سرم، سریع گارد گرفتم. چرخیدمو با پام
کوبوندم تو نقطه حساسه طرف.
دیدم یارو خم شدو هی تو مشتش فوت کرد.
رفتم جلوتر ببینم این بدبخت ناقص العضو نشده باشه که دیدم این
بردیای در به دره.
رفتم کنارش و گفتم: تو به چه حقی منو دنبال میکنی؟! معلومه ازم
خوشت اومده که همش دنبالمی. بابا یه کلام بیا به خودم بگو ببین
چجوری باهات رفتار میکنم دیگه تعقیبو گریز نداره که.
همینجور که پاشو میکوبید رو زمینو تو دستش فوت میکرد گفت: وای
یه جوری شعر میگی انگار شاعری. اخه مگه مغزه تورو خوردم که
ازت خوشم بیاد. من دیدم یه بچه این موقع شب تنها، تو خیابون
خطرناکه، خواستم برسونمت اونم ماشینم(به ماشینش که سه چهار متر
romangram.com | @romangram_com