#درگیرت_شدم_پارت_174

در همون حالت اروم گفت:
My life became a paradise everSince you stepped in it
(زندگیم بهشت شد از وقتی تو بهش قدم گذاشتی)
زبانم فول بودو به راحتی معنیش کردم.
شکه شدم.
زبونم بند اومده بودو نمیدونستم چی بگم.
سرشو اورد بالاو با لبخند جذابی گفت: من..... تورو...... به اندازه هر
دومون دوست دارم زندگی من!
بعد قبل از اینکه واکشنی نشون بدم لباشو نرم روی لبام گذاشت.
با عطش میبوسیدو من بی حرکت وایساده بودم.
با چنگی که به کمرم زد فهمیدم که منم باید همراهیش کنم.
دستامو دور گردنش حلقه کردمو همدیگرو با خشونت خاصی
میبوسیدیم.
نفس که کم اوردیم از هم جدا شدیم که من تازه فهمیدم چیکار کردم.از خجالت سرخ شدم که پرهام خندیدو گفت: خجالتیتم میخوام خانومم.
با گفتن خانومم دلم قنج رفت.
تو دلم عروسی به پا بود.
بیشتر سرخ شدم که گونمو بوسیدو منو به خودش فشرد.
سرمو روی سینش گذاشتمو به ریتم زیبای قلبش گوش کردم.

romangram.com | @romangram_com