#درگیرت_شدم_پارت_17
پیشونیش.
ت
ِص
صدامو کلفت کردم و گفتم: ببین نفله من الان میتونم با یه تیر َخلا
کنم پس بهتره به حرفم گوش بدی.
میزاری اون مامورتیو که سرهنگ نادری بهت سپردرو بزاری سروان
مهنا امینیه عزیزو خوشگل به جای تو بره.
حالا تصمیم با خودته، تا چهار میشمارم اگر قبول کردی که مارو به
خیرو تورو به سلامت اما اگر قبول نکنی میری پیش چنگیزخان مغول.
یک،د...
تا خواستم بگم دو، با یه حرکت منو کوبوند زمین. افلیج شدم رفت.
_ایشاالله سنگ قبرتو بشورم ذلیل مرده، ناقص شدم رفت. آی ننه اگر
بار گران بودم رفتممممم اگر نامهربان بودم رفتممممم.
خداروشکر حواسم به صدام بود که کلفت باشه.
همینجور که ناله و نفرینش میکردم، اونم سعی داشت شالمو از صورتم
بزنه کنار.
_هوی دستت بهم بخوره از هفت جا میشکنمش.در حین تلاش کردنش برای کنار زدن شالم گفت: تو کی هستی؟! چرا
میخوای اون عقب مونده جای من بره؟!
romangram.com | @romangram_com