#درگیرت_شدم_پارت_167
نازلیه وحشی افتاده بود به جونم.
با صدای جیغ جیغش گفت: مرگ خودت دختره ی دهاتی.
موهام درد نگرفت چون کلاه گیسه بودو اونقدر هم قوی چسبونده بودم
که کنده نشه.
منم محکم تر از خودش موهاشو گرفتمو کشیدم.
اون جیغ میزدو من لذت میبردم._من دهاتی ام یا تو ایکبیری.
عمو کریم وقتی دید ما به سلیطه بازیمون ادامه میدیمو دست بردار
نیستیم رفت تا به یکی بگه بیاد مارو جدا کنه.
همون موقع پرهامو سهراب باهم اومدن توی اشپزخونه و با بهت به
منو نازلی نگاه کردند.
سهراب داد زدو گفت: بس کنید.
منو نازلی سریع همو ول کردیمو بهشون نگاه کردیم.
اینبار پرهام با اخم گفت: اینجا چه خبره؟!
خودمو مظلوم کردمو اروم گفتم: من داشتم میرفتم واسه خودم چایی
بریزم یهو دیدم یه میمون ازم اویزون شدو موهامو گرفت کشید. منم
فقط برای دفاع از خودم مثل خودش رفتار کردم.
بعد دستمو روی موهام گذاشتمو الکی گفتم: اونقدر محکم میکشید
نزدیک بود موهام از بیخ کنده بشن.
romangram.com | @romangram_com