#درگیرت_شدم_پارت_15

زدم.
همینجور تو حال خودم بودم که چادرم زیر پام گیر کردو نشیمن گاهم
با زمین یکی شد. واسه همین ترجیح دادم مثل ادم سر جام بشینم.
قلنج انگشتامو شکستم و یه اخیش غلیظ گفتم.
سه ساعت تمام داشتم به یه پرونده رسیدگی میکردم.به ساعت مچیم نگاه کردم، 7:20دقیقه بود.
تا اونجایی که من میدونم تا چند دقیقه دیگه جناب بردیا خان بره.
تند تند وسایلمو جمع و جور کردم و بیرون رفتم.
به دستشویی نزدیک اداره رفتم و لباسامو با یه دست لباس سرتا پا
مشکی عوض کردم، شالمم یه جوری بستم که نه موهام معلوم باشه نه
دهنم. چادرمم انداختم رو سرم که تیپم معلوم نباشه.
چادری نبودم فقط برای اومدن به اداره سر میکردم، الانم مجبور شدم.
به موقع از دستشویی بیرون اومدم چون بردیا هم همون موقع داشت
ماشینشو روشن میکرد.
تا راه افتاد سریع یه تاکسی گرفتم و به راننده گفتم که دنبال ماشین
جنسیس اون ایکبیری بره.
اولش راننده هی چسناله اومد اما بعدش وقتی فهمید پول بیشتری بهش
میدم قبول کرد.
هوا تاریک شده بودو ما هنوز نرسیده بودیم. مگه خونه این قوزمیت

romangram.com | @romangram_com